عید نوروز در اشعار فارسی ، شعر کوتاه درباره عید نوروز + شعر عید مولانا
عید نوروز در اشعار فارسی
عید نوروز در اشعار فارسی ، شعر کوتاه
درباره عید نوروز + شعر عید مولانا همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این
مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار
گیرد.
عید نوروز در شعر فارسی
کنار تو زندگی آن چنان زیباست
که تمام درد و رنجم را فراموش می کنم
آرامش را در تو یافتم
سال نو مبارک
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عید نوروز در اشعار فارسی
خاطرات زنده می شوند
وقتی که یک سال دیگر در تقویم این زندگی می گذرند.
سالی که گذشت، پر از خاطرات تلخ و شیرینی بود
که دم لحظه سال تحویل تمامی آن ها دوباره از نو زنده می شوند.
یکی با غم از دست دادن عزیز خود طعم شیرین بهار را
به مانند گذشته نمی چشد و دیگری با رسیدن بهار
به یاد خاطرات خوب و شیرینی می افتد
که برای وی رقم خورده است تا طعم شیرین بهار را
برای خود شیرین تر سازد.
نوروز در شعر فارسی
فرا رسیدن سال نو هر سال
لحظات معنوی دم سال تحویل را به یاد من می آورند
که کنار پدر و مادر و مادربزرگ و پدربزرگ
و سایر اقوام نشسته بودیم و همه با هم کانون گرم زندگی را
گرم تر و صمیمانه تر جشن می گرفتیم.
اینک که آن ها در کنار ما نیستند،
لحظه ای غبار غم بر روی شانه هایم نشسته اند.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نوروز در اشعار فارسی
نوروز، روزگار نشاطست و ایمنی
پوشیده ابر، دشت به دیبای ارمنی
از بامداد تا به شبانگاه می خوری
وز شامگاه تا به سحرگاه گل چینی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عید نوروز در شعر فارسی
یکبار دگر نسیم نوروز وزید
دلها به هوای روز نو باز تپید
نوروز و بهار و بزم یاران خوش باد
در خاک وطن ، نه در دیار تبعید
عید نوروز در اشعار فارسی
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نوروز در شعر فارسی
با فرا رسیدن سال نو انگار درختان
به رقص در می آیند و باد نسیم نوروزی آن ها را
به سمت حرکت و پویایی وامی دارد
تا دل ما را مسحور زیبایی های خویش سازند.
بی گمان بهار زیباست و همیشه با سبزی های خود
و بوی باطراوت خود با روح و روان ما بازی می کند
و قلب ما را تسخیر خویش می سازد.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نوروز در اشعار فارسی
نوروز رسید و ما همان در دیروز
در رزم نه بر دشمن شادی پیروز
این غُصّه مرا کشت که دور از میهن
هر سال سر آمد و نیامد نوروز !
عید نوروز در شعر فارسی
نوروز! خوش آمدی صفا آوردی!
غمزخم فراق را دوا آوردی
همراه تو باز اشک ما نیز دمید
بویی مگر از میهن ما آوردی!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عید نوروز در اشعار فارسی
چو صبح رایت خورشید آشکار کند
ز مهر قبله افلاک زرنگار کند
رسید موسم نوروز و گاه آن آمد
که دل هوای گلستان و لالهزار کند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نوروز در شعر فارسی
فرا رسیدن سال نو یعنی تجدید میثاق با طبیعت
و حلول بهاری با طراوت که بی گمان
سرشار از خاطرات دل انگیز و بسیار بی نظیری خواهد بود
که می تواند از دل این طبیعت زیبای خداوندی بیشترین بهره را برد.
نوروز در اشعار فارسی
با فرا رسیدن سال نو انگار هوا هم تغییر می کند
و به گونه ای بهاری می شود.
حال و هوای بهاری که از بهترین حال و هواهایی است
که می توان انتظار داشت.
نو شدن فقط در لباس و تیپ و قیافه نیست.
گاهی حال و هوای آسمان تغییر می کند
و گاهی حال و هوای دلمان
با تغییر و تحول بسیار زیادی رو به رو می شود.
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عید نوروز در شعر فارسی
بر سفرهی هفت سین نشستن نیکوست
هم سنبل و سیب و دود ِ کُندر خوشبوست
افسوس که هر سفره کنارش خالی ست
از پاره دلی گمشده یا همدم و دوست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عید نوروز در اشعار فارسی
بهاری داری ازوی بر خور امروز
که هر فصلی نخواهد بود نوروز
گلی کو را نبوید آدمی زاد
چو هنگام خزان آید برد باد
نوروز در شعر فارسی
هر چند زمان بزم و نوش آمده است ،
بلبل به خروش و گل به جوش آمده است ،
با چند بهار ، لالهی خفته به خاک ،
نوروز کبود و لاله پوش آمده است!
Comments
Post a Comment